در آستانه زن شدن

چند شب پیش از سرکار رفته بودم بازار گردی وقتی برگشتم به عزیز زنگ زدم شام چی درست کنم گفت قرمه سبزی هوس کردم.تا برسه خونه براشقرمه سبزی پختم.وقتی رسید بهم گفت من هوس کیک کردم .

تو چلا دیگه از اون کیک هات نمیپزی.منم دلم نیومد با وجود خستگی و کمردرد پاشدم براش کیک درست کردم.خیلی پف کرده بود و کلی ذوقش رو کردیم.

خوشمزه شده بود.دلم میخواد باسلق رو هم امتحان کنم.بنظرم باید خوشمزه بیاد.درست کردنش هم راحته.د.میدونست من خیلی دوست دارم.نگه میداشت میاورد خونه من بخورم.بعد یه روز گفت چطوره خودمون درست کنیم.

یه پنج شنبه بعدازظهر که رفتیم بیرون زعفران هم گرفتم و همون شبم برنجش رو خیسوندم.عزیز کلا دوست داره  صبح جمعه ها رو بخوابه.برعکس من که 7 بیدارم.پاشدم شله زرد رو گذاشتم رو اجاق.بعد که پخت تو دوتا کاسه خوشگل ریختم و روشم با دارچین و پودر نارگیل تزئین کردم و گذاشتم تو یخچال.

دیگه دم دمای بیدار شدن عزیز بود رفتم کنارش دراز کشیدم و بهش گفتم برات یه جایزه گذاشتم تو یخچال. .تا بیاد بلند شه بره سر یخچال حوصله ام سر میرفت .بهش میگم عزیز برو سر یخچال تا ذوق کنی، اونوقت منم از ذوق کردن تو ، ذوق میکنم.پاشد رفت و چشماش رو گرد میکرد و ابراز خوشحالی می کرد..بعد از صبحونه هم شله زرد ها رو خوردیم.خیلی خوشمزه شده بود.چسبید بهمون.

دیشب برادرشوهر شب کار بود و بعد از مدت ها من و شوهر با هم تنها شدیم تو خونه.کلی با هم حرف زدیم شوخی کردیم .شطرنج بازی کردیم!!! فیلم دیدیم.

الان میفهمم بیشتر فشار اون روز ها و بی حوصلگیم بخاطر فاصله افتادن بین من و شوهر بود.دیشب یک شب خیلی خوبی بود...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید